گفت: مادر جان بیــا ناهار بخوریم
پرسید: ناهار چی داریم مادر؟
گفت: باقالا پلو با مـاهی
با خنده رو به مادر کرد و گفت:
ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
چند سال بعد. . .
والفجر 8 . . . درون اروند گم شد. . . مـادر تا آخـر عمرش ماهـی نخورد. . .
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
خاطرات شهدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 696
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0